دانستنیها

علمی,تاریخ،تکنولوژی،هنر,تغذیه,هوش,ورزش,رایانه,سلامتی,اندیشه,ادبی,روانشناسی و دیگر مطالب

دانستنیها

علمی,تاریخ،تکنولوژی،هنر,تغذیه,هوش,ورزش,رایانه,سلامتی,اندیشه,ادبی,روانشناسی و دیگر مطالب

دانستنیها

در این مجموعه بیش از 1000مطلب علمی،سلامت،ورزشی،تغذیه،رایانه،... برای علاقه مندان ارائه شده است.با تشکر از توجه،انتقادات و پیشنهادات شما.مهندس مجید غفوری با تجربه 30 سال مطالعه پیرامون علوم مختلف.
majidghafouri@kiau.ac.ir
ghfori@gmail.com
پیامرسان telegram.me/metallurgydata
09356139741
مشاوره و سخنرانی

بارکد شناسایی آدرس دانستنیها
بایگانی

۶ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

http://s8.picofile.com/file/8314406750/%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA%D9%86_%D8%A7%D8%B2_%D8%AE%D9%88%D8%AF_%D8%8C_%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D9%86_%D8%A8%D9%87_%D8%AE%D8%AF%D8%A7.jpg

راه های رهایی از این نوع اندیشه با کلید هایی که گفته شد از دید روانشناسی مشخص اند، همین کلید ها نیز به شکلی از اشکال از دید عرفان و تصوف نیز وجود دارند که در اثر ریاضت و مجاهدت راه را بسوی عشق حقیقی و پاک کردن اندیشه هموار میسازد.

طریق سیر و سلوک سه مرحله دارد:  (( مقامات سیر و سلوک)) ، (( محبت)) و (( معرفت )).
طی کردن مقامات سیر و سلوک، محبت و معرفت، طلبی است حقیقی و برای اصول  و حاصل آن نیاز به مجاهده احساس میشود.
هرگاه ذهن و اندیشه اسیر و گرفتار عالم حیرانی و اوهام باشد، قدمی در جهت مجاهده گذاشتن کاریست بسا دشوار، برای این امر در راه سیر و سلوک و مقامات بعدی آن، لازم است ذهن و اندیشه را از اسارت عالم کثرت و اوهام  رهایی بخشید.

حضرت مولانا میفرماید:


بر زمین گـــــــر نیم گز راهی بُود
آدمی بی تـــــــــرس ایمن مـــیرود

بر سر ِ دیوار خالی گـــــــر رویی
گر دو گز عرضش بُود کج میشوی

بلکه می افتی ز ترس دل به وهم
ترس وهمی را نیکو بنگر به فــــهم

مولانا میگوید: چرا در ذهن و اندیشه خود  برای خود هیولا ییکه اصلا وجود ندارد، درست میکنیم ؟ چرا دستخوش عالم اوهام میشویم؟ نمیدانیم  اندیشه ایکه درگیر اوهام است با وحشت ها و دغدغه ها هم آغوش است ؟

مولانا برای راهرو و سالک راه طریقت  گوشزد میکند که،  دل را عاری از اضطراب بسازد و اندیشه را از عالم اوهام پاک، در غیر آن با راهیکه دو گز عرض داشته باشد گذشتن آن با رفیق ِ مثل  وهم محال است.

خار اندیشه را باید به قول مولانا از بیخ و ریشه برکنیم و یا به گلبنی که این خار را به گل مبدل میسازد، پیوند زنیم تا اثری از این خار بجا نماند و اندیشه تهی از وسوسه گردد، چنین که مولانا میفرماید:

با تبر بـــرگیر و مـــــردانه بزن
تو علی وار، این در خیبر بکن

یا به گلبن وصل کن این خار را
وصل کن با نار، نـــــور یار را

تا که نــــور او کُشد نار تــــــرا
وصل او گلشن کند خــــــار ترا

هرگاه ذهن  و اندیشهء ما  تحت تاثیر خیالات و تصاویر مبهم قرار بگیرند، و ما فکر خود را مشغول تخیلات و تصاویریکه صرف خاصیت ( لعبت) یعنی اسباب بازی اطفال  را دارد، بسازیم ، آنوقت چگونه چشم ما با معرفت آشنا میگردد؟ چنانکه مولانا در اینمورد فرموده است:

لیک هـــــــرگز مست تصـــــــــویر و خیال
در نیابد ذات مـــــــــا را بی مـــــــثال

این تصــــــــوّر، وین تخیّل لعبت اســـــت
تا تو طفلی پس بدان ات حاجت اسـت

چون ز صورت رست جان، شد در وصال
فارغ است از وهم و تصــویر و خیال

پس مولانا میفرماید که ذهن را از صورت و خیال نجات بدهیم تا به وصال معشوق ابدی نایل گردیم. بنابراین، سالک راه طریقت باید ذهن را از وهم ، تصویر و خیال فارغ گرداند.

در جای دیگر مولانا میفرماید :

چشم حس اسب است و نور حق سوار بی سـوار این اسب خود ناید بکار

پس ادب کن اسب را از خــــــــــوی بد  ورنه پیش شاه باشـــــــد اسب رّد

چشم اسب از چشم شه رهــــــــبر بُود چشم او بی چشـــم شه مضطر بُود

نــــــور حق بر نـــور حس راکب شود آنگهی جان سوی حق راغب شود

مولانا برای سالک راه طریقت میگوید:

چشم را از تعلقات دنیوی ببند، تعلقاتیکه ترا دایم بخود مشغول میسازد و در طرز اندیشه ات تاثیر وارد میکند، از آن فاصله بگیر.
اگر میخواهی نور حق را ببینی و به اصل خویش واصل گردی، پس ذهن را از دغدغه و تردید فارغ ساخته و در عالم بیخودی بسوی معشوق بشتاب تا او را دریابی......

مجید غفوری