سِحر
و جادو از آن جهت که اسرارآمیز است در عرفان یهود، بسیار حائز اهمیت است.
تأملات عرفانی در تَلمود عمدتاً بر محور مَعسه برشیت (فعل آفرینش) و مَعسه
مرکاوا (عرابه الهی) است. مَعسه برشیت موجب اندیشه کیهان شناختی و کیهان
آفرینی گردید و معسه مرکاوا در توصیف رۆیای حزقیال استوار است و نقش
ثمربخشی در تأملات در باب اسرار و صفات ذات الوهیت دارد. ( یهودیت بررسی
تاریخی، ص 271)
شواهد
درون مایههای عرفانی (نظری و عملی) یا عرفان آمیخته با سحر و جادو به
فراوانی در ادبیات تلمودی یافت میشوند. ( یهودیت بررسی تاریخی، ص 271)
یکی از اهداف بسیار مهم عارفان یهودی در سیر و سلوک، ورود به تالارهای آسمانی هخالوت(Hekaloth ) است.
برای
عروج به تالارهای آسمانی، عرفای مرکاوا که یورده مرکاوا (کسانی که در
عَرابه فرود میآیند) نامیده میشوند باید دورهای سخت از اَعمال و
ریاضتهای شاق مانند غسل و روزههای طولانی را انجام دهند و به نامهای
سرّی خداوند و فرشتگان او متوسل شوند و سرانجام خود را برای حالات خلسه و
شور و جذبهی عرفانی آماده سازند که به نوعی استحاله منتهی میشود و در آن
جسم تبدیل به آتش می گردد. پس از این مرحله عارف تصور میکند که به هفت
تالار آسمانی پذیرفته شده است و اگر شایستگی کافی داشته باشد «با مشاهدهی
عَرابه الهی» پاداش داده میشود و نیز در همان زمان با رازهای آینده یا
اسرار جهان عِلوی آشنا میگردد. ( یهودیت بررسی تاریخی، ص 272)
«گرشوم شولم»[1] میگوید:
«آنان
که از آزمون ورودی میگذشتند حائز ارزش تلقی میشدند تا «نزول» به مرکاوا
یا عرش را تجربه کنند ولی می بایست مُهتدی گردند تا از خطرات فراوان در طی
هفت قصر آسمانی بگذرند...» (کتاب هخالوت اکبر عناوین صعود را در خلال
هفتآسمان شرح نمیدهد بلکه در خلال هفت قصر بیان میکند که در قلل مرتفع
آسمان قرار دارند)...
میزبانان
یا «محافظان دروازه» مانع از ورود نفس به تالارهای آسمانی میشوند. یک
مُهر جادویی ساخته شده از اسم اعظم خداوند یا اسم مکنون وی وجود دارد که
[عارف] به مدد آن با شیاطین و ملائکهی دوزخ به ستیز میپردازد.
عرفان
عملی که مکتب آلمانی به رشد و ترویج آن کمک کرد، عمدتاً بر ذکر دعا و تأمل
درونی تأکید داشت. در عین حال به کرّات خود را در اَعمال جادویی به نمایش
میگذاشت و در آنها تأویل عرفانی حروف الفبا و اعداد نقش مهمی ایفا میکرد
در هر مرحلهی صعود مُهری جدید نیاز است که سالک باید آن مُهر را بر خود بزند ، بر طبق نقل یک قطعه از شرح مزبور:
«او
به آتش و شعلهی آن فرو نخواهد افتاد و در گرداب و طوفان که در اطراف حضرت
توست، غرق نخواهد شد،ای حضرت حق و کبریای متعالی» (جریانات بزرگ در عرفان
یهودی، ص 98-100)
گرشوم شولم بیان میکند:
«این
حقیقت، مبین وفور عناصر جادویی در لابلای متون هِخالوت است... کهنترین
اسناد در این میان، یعنی کتاب «هِخالوت اصغر» مملوّ از این مباحث [جادو]
است...
فرشتگان و اولیاء کِبار بر ضدّ سالک طوفان و وِلوله برپا میکنند تا او را از رسیدن به مقصود دور کنند.
آتشی که از بدن سالک به بیرون، سَر [شعله] میکشد، تهدیدی است که او را به کام خود میبلعد.
در
کتاب عبری خَنوخ، شماری از توصیفات و تبیینات وجود دارد که عالِم مذهبی،
ربی اسماعیل از مسخ یا استحالهی شخص خویش به درون فرشتهی دوزخ یا متاترون
Metatron به دست داده است [اتفاق افتاده است] که در آن هنگام گوشت بدن او
مبدل به «شعلههای آتشین» شد.
بر
طبق کتاب هخالوت اکبر، هر عارفی باید این استحاله را بگذراند... این
استحاله امری ضروری و گریزناپذیر است.» (جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ص
101- 102)
گِرهارد شولم، بسیار زیبا سیر و سلوک و مشکلات یک کابالیست را از متون کهن عرفان یهودی نقل میکند:
«بر طبق فقرههای دیگر از کتاب [هخالوت اکبر] عارف میبایست بتواند بدون دستها و پاها راست بایستد زیرا هر دو دست و پا خواهند سوخت.
این
ایستادن بدون پاها در فضای بیانتها، در جای دیگر به عنوان خصیصهای یاد
شده است که بسیاری از مجذوبان آن را تجربه کرده اند؛ به یک مرحلهی عرفانی
بسیار شبیه و نزدیک به این، در کتاب مکاشفه ابراهیم اشاره شده است...
در
دروازهی قصر ششم چنین به نظر میرسد که صدها و هزارها و میلیونها موج آب
بر ضدّ وی[سالک]، موّاج میگردد اما حتی یک قطره آب وجود ندارد... او از
فرشتگان میپرسد: این آبها به چه معناست؟ آنان وی را به سنگ و ستون مبدل
میکنند...
خطرات
مشابه این مورد را میتوان در ادبیات عرفانی به نام «مراسم آئین پرستش
میترا» برگرفته از پاپیروس کبیر جادویی پاریس مشروحاً یافت» (جریانات بزرگ
در عرفان یهودی، ص 102-103)
عرفان
عملی که مکتب آلمانی به رشد و ترویج آن کمک کرد، عمدتاً بر ذکر دعا و تأمل
درونی تأکید داشت. در عین حال به کرّات خود را در اَعمال جادویی به نمایش
میگذاشت و در آنها تأویل عرفانی حروف الفبا و اعداد نقش مهمی ایفا
میکرد. (یهودیت بررسی ناریخی، ص 278)
نقد و تحلیل:
1-
در سیر و سلوک عرفانی کابالیستها و عروج آنها به تالارهای آسمانی، سخنان
متناقضی وجود دارد؛ در یک جا میگویند عارف به نامهای سرّی خداوند و
فرشتگان متوسل میشود و خود را برای حالات خلسه و شور و جذبهی عرفانی
آماده میکند. (یهودیت بررسی ناریخی، ص 272)و در جایی دیگر میگویند:
«فرشتگان
و اولیای کِبار» بر ضد سالک طوفان و وِلوِله برپا میکنند تا او را از
رسیدن به مقصود دور کنند! (جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ص 101- 102)
در کتاب مقدس آمده است: اگر شخصی از ارواح و جادوگران کمک طلب کند گناهکار است و من به ضد او برمیخیزیم و از بین قوم طردش میکنم
چرا
فرشتگان و اولیاء کِبار مانع راه سالک میشوند؟ اگر کابالیستها ادعا کنند
شیاطین برای عارف مزاحمت ایجاد میکنند قابل پذیرش است اما چرا فرشتگان؟!
به چه دلیل فرشتگان کابالیست را تبدیل به سنگ میکنند؟!
چرا عارف یهودی باید تبدیل به آتش شود و دست و پای وی بسوزد؟! چگونه او باید بدون دست و پا راست قامت بایستد؟!
2-
تبدیل و استحاله چیز مهمی نیست که عارف نمایان یهودی آن را به عنوان عرفان
مطرح می کنند. «میرچا اِلیاده» در کتاب «شَمنیسم فنون کهن خلسه» جادو و
جادوگری را مفصل بیان کرده و چنین توصیف می کند:
صعود
و پرواز جادویی در میان اعتقادات مردمی و فنون عرفانی هند جایگاه اصلی را
دارد. در هوا بالا رفتن، پرواز کردن شبیه پرنده، پیمودن مسافتهای وسیع در
یک چشم به هم زدن، غیب شدن – اینها برخی از قدرتهای جادویی هستند که
بودیسم و هندوئیسم به ارهتها (arhat)، پادشاهان و جادوگران نسبت میدهند.
افسانههای زیادی راجع به پرواز پادشاهان و جادوگران وجود دارد.
3- سحر و جادو در ادیان اسلام و مسیحیت و یهودیت از گناهان بزرگ شمرده شده و برای جادوگر و ساحر مجازات دردناکی ذکر شده است.
الف): «مستر هاکس» در «قاموس کتاب مقدس»ذیل واژه «جادوگر» می نویسد:
موسی
شریعت را اعلان نمود [به] محض آنکه امیال فاسد بنی اسرائیل را اصلاح
نماید... قوم بسیار مایل به جادوگری و ساحری و تعبیر و اخبار غیب گویی
بودند و در عوض آن روح نبوت حقیقی را به ایشان وعده فرمود که بسیار اعلی و
اهم و اکرم میباشد. (خروج 18:22، لاویان 26:19 و 31 و : 27:20)
برای
عروج به تالارهای آسمانی، عرفای مرکاوا که یورده مرکاوا (کسانی که در
عَرابه فرود میآیند) نامیده میشوند باید دورهای سخت از اَعمال و
ریاضتهای شاق مانند غسل و روزههای طولانی را انجام دهند و به نامهای
سرّی خداوند و فرشتگان او متوسل شوند و سرانجام خود را برای حالات خلسه و
شور و جذبهی عرفانی آماده سازند که به نوعی استحاله منتهی میشود و در آن
جسم تبدیل به آتش می گردد
جادوگری[دارای]
اقسام مختلف بود چنانکه به توسط آب و آتش و خاک و هوا و به توسط پرواز
دادن و خواندن پرندگان و به توسط قرعه و خوابها و تیرها و ابرها و
رودههای قربانیها و ادعای تسخیر ارواح جادوگری میکردند. (خروج 21:21)
بسی واضح است که فن جادوگری دارای اهمیت نیست...(قاموس کتاب مقدس، مستر
هاکس )
همچنین
ایشان (مِستر هاکس) با استناد به کتاب تورات به صراحت بیان می کند که سحر و
جادو در شریعت موسی راه نداشت اما این جرثومه فساد در میان قوم یهود داخل
گردید و گروهی بدان معتقد شدند. (خروج 11:7 . 12 و 22 و 7:8)
ب): در کتاب مقدس آمده است:
زن جادوگر را زنده نگذارید. (خروج، 18:22)
اگر شخصی از ارواح و جادوگران کمک طلب کند گناهکار است و من به ضد او برمیخیزیم و از بین قوم طردش میکنم. (لاویان، 6:20)
هر مرد یا زنی که ارواح مردگان را احضار میکند، باید سنگسار شود و خونش به گردن خودش خواهد بود. (لاویان،20: 27)
از
فالگیری، غیبگویی و رمّالی و جادوگری بپرهیزید خداوند خدایتان از مردمی که
این کارهای زشت را انجام میدهند بیزار است. (تثنیه، 10:18- 12)
با این حال، چگونه سحر و جادو اساس عرفان یهود قرار گرفته است؟!!