دانستنیها

علمی,تاریخ،تکنولوژی،هنر,تغذیه,هوش,ورزش,رایانه,سلامتی,اندیشه,ادبی,روانشناسی و دیگر مطالب

دانستنیها

علمی,تاریخ،تکنولوژی،هنر,تغذیه,هوش,ورزش,رایانه,سلامتی,اندیشه,ادبی,روانشناسی و دیگر مطالب

دانستنیها

در این مجموعه بیش از 1000مطلب علمی،سلامت،ورزشی،تغذیه،رایانه،... برای علاقه مندان ارائه شده است.با تشکر از توجه،انتقادات و پیشنهادات شما.مهندس مجید غفوری با تجربه 30 سال مطالعه پیرامون علوم مختلف.
majidghafouri@kiau.ac.ir
ghfori@gmail.com
پیامرسان telegram.me/metallurgydata
09356139741
مشاوره و سخنرانی

بارکد شناسایی آدرس دانستنیها
بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پرانا» ثبت شده است

در نوشته های باقیمانده از عرفا به ندرت از حوزهء انرژی سخنی به میان آمده است ولی نظرات آنان طی گذشت بیش از هفت هزار سال در سراسر جهان با مشاهدات دانشمندان تا به امروز مطابقت دارد. تمامی مذاهب معنوی از روئیت نور در اطراف سر اشخاص سخن گفته اند، که بواسطه عبادات و نیایش قلبی وجودشان سرشار از اگاهی شده به رفعت ، مراتب و مقامات معنوی و متعالی رسیده قابلیتهای پنهان حس برتر در آنان آشکار می‌ شود.

در باورهای سنتی معنوی هند باستان که حدود پنج هزار سال قدمت دارد از نوعی انرژی کیهانی بنام پــــرانا (perana) سخن گفته اند که این انرژی کیهانی تشکیل دهنده و منشاء اصلی حیات قلمداد میشود. پرانا یا نفس حیات، در تمام کالبدها دمیده شده و به آنها هستی می بخشد.
یوگی ها، جین ها، مرتاضان و عرفا با استفاده از ذن، مدیتیشن، مراقبه، فنون تنفسی و تمرینات جسمی تلاش می‌ کنند تا این انرژی را به تسلط خویش در آورده هشیاری و طول عمر فرا تراز حد معمول بدست آورند.

چینیان در هزاره سوم پیش از میلاد به وجود انرژی حیاتی بنام چــــی(chi) معتقدند،که تمام موجودات جاندار و بیجان متشکل از این انرژی اند.

چــــی که ترکیبی از دو قطب نیرو یعنی یین (yin) و یانگ (yang) میباشد. وقتی این دو نیرو در حالت متعادل باشند انسان تندرست و سالم است. و در صورت عدم تعادل دچار بیماری میشود.
غلبه نیروی یانگ موجب فعالیت شدید اعضاء بدن و برتری یین باعث کاهش فعالیت و نقصان در بدن خواهد بود. که حاصل هر دو حالت غیر متعادل بروز بیماریست. هنر طب سنتی چین و رشته های زیر مجموعه آن بر ایجاد تعادل بین یین و یانگ استوار است.
در مکتب عرفانی یهودیت  در حدود 540 سال پیش از میلاد حضرت مسیح (ع) به همین دو نیرو به عنوان نور اثیری اشاره می کند که به آن کارنایین (karnaeen ) نیز اطلاق کرده اند. وبه عنوان مثال میکل آنژ در تندیس حضرت موسی (ع) کارنایین را به شکل دو شاخ نشان داده در حالی که میتوانسته آنرا با دو رشته نور نیز نشان دهد و شاید این کار او ناشی از معنی این لغت در زبان عبری باشد که دارای دو معنی شاخ و نور است. همچنین در اسطوره اسب شاخدار که سمبلی از عشق و الوهیت است، شاخی در پیشانی اسب سفید و نوری در اطراف او ترسیم شده است.
در کتاب عهد عتیق نیز درباره نوری جانداران خصوصاٌ انسانها اشاراتی متعدد شده است.

در کتاب علوم آینده نوشته جان وایت از 97 فرهنگ مختلف که پدیده هاله را با 97 نام مختلف می‌شناسند، یاد شده اس.

در بسیاری از مکاتیب تعالیم اسرار و رموزمانند مغ ها در متون قدیم ایران باستان، کاهنین در مصر باستان، و دیک (vedic) الهی شناسان، کیمیاگران، بومیان آمریکا، قبائل آفریقایی، بوداییان هندوستان، تبت، نپال، بودیست های ذن در چین و ژاپن و تفسیر متون سانسکریت، کنفوسیوس، فیثاغورث ، کریشنا و بسیاری دیگر.

از قرن شانزدهم میلادی به بعد افراد مختلف خصوصاً پزشکان زیادی که در پی کشف درمان بیماریها بوده اند و محققین معاصر در تعلیم نوین علمی موفق شده اند نتایج مشاهدات عینی خود را به این اطلاعات اضافه نمایند. نظریه وجود انرژی کیهانی که با تسلط به طبیعت و قابلیت نفوذ در تماس اجزاء آن توسط بسیاری از نظریه پردازان مطرح شده و به عنوان کالبد نورانی شناخته شده است. نخستین بار حدود پانصد سال قبل از میلاد حضرت مسیح (ع) توسط پیروان فیثاغورث به ثبت رسیده است، آنان معتقد بودند این نور میتواند بر اندامهای بدن انسان تاثیر گذار بوده و درمانی بر بیماریها باشد.
دانشمندانی همچون بویراک (boirak) و لی بوالت (lee bovalt) در قرن دوازدهم نوعی انرژی را در بدن انسان شناسایی کردند که عامل تاثیر از راه دور در بین افراد است.
به نظر آنان هر کسی به دلیل حضور خود درهر جایی میتواند تاثیرات مطلوب یا نا مطلوب، مثبت یا منفی بر روی دیگران بگذارد و حتی میتواند این تاثیرات را تا فاصله های دوری روی دیگران منتقل نماید.
پاراسلسوس فیزیکدان و مصلح مذهبی سویسی (1541-1493 ) این انرژی را ایلیاستر(ILLiaster) نامید و آنرا ترکیبی از انرژی حیات و عنصر حیات میدانست.

هلمونت (HeLmont) ریاضیدان قرن نوزدهم، سیالی کیهانی را که در تمام طبیعت وجود و نفوذ دارد و ماده ای دارای جسم یا قابل تراکم نیست معرفی نمود به نظر او این سیال روح حیاتبخش خالصی است که در تمام کالبدها نفوذ میکند.

لایب نیتـــــــز (Leibnitz) دانشمند ریاضیدان نیز معتقد بود که عالم از عواملی تشکیل شده که هر یک منشاء انرژی بوده و خود محرک خویش هستند.

پدیده انرژی کیهانی در قرن نوزدهم توسط هلمونت و مسمر (Mesmer) که بنیانگذار مسمریسم بودند مطرح شد که بعدها به نظریه هیپنوتیزم تبدیل شد.

به نظر آنان اجسام و اشیاء ، جاندار و بیجان بوسیله این انرژی شارژ شده و کالبدهای مادی می‌توانند از فاصله های دور تاثیراتی یکطرفه یا متقابل بر هم داشته باشند.

با طرح این نظریه فرضیه ای مطرح شد که بر اساس آن احتمال وجود میدانی از انرژی تا حدی با حوزه الکترو مغناطیسی قابل قیاس بود.

کنت ویلهم رایش باخ (Count WiLheLm Von Reich Bach) در قرن نوزدهم طی سی سال وقت خود را صرف انجام آزمایشهای تجربی اطراف نوعی حوزه انرژی بنام ادیک (Odic ) نمود به نظر او ادیک بخشی از خصوصیات حوزه الکترو مغناطیسی تشریحی، توسط جیمزکلرک ماکسول (Jemes Clerk Maxwell ) را دارا بود، او در کشف ادیک به این نتیجه رسید که قطبهای آهنربا نه تنها نماینده قطبیت مغناطیسی بلکه دارای قطبی منحصر بفرد بنام میدان ادیک هستند. سایر اشیاء مثل کریستالها هم بدون اینکه خاصیت مغناطیسی داشته باشند دارای این میدان هستند. ضمنا" میدان ادیک را نماینده مشخصات ذهنی ای چون (داغ، قرمزو نامطلوب) یا (سرد، آبی و مطلوب) دانست.
ضمن اینکه نتیجه گرفت قطبهای همنام مغناطیسی همدیگر را جذب نمیکنند ولی قطبهای همنام ادیک به سوی هم جذب میشوند، واین اصل یکی از مهمترین خواص پدیده هاله هاست.

رایش باخ رابطه بین انفجارهای الکترومغناطیسی خورشید و غلظت های حوزه ادیک مربوطه به هر کدام را مورد بررسی قرار داد و کشف کرد بیشترین تمرکز این انرژی در طیفهای قرمز و بنفش متمایل به آبی اشعه خورشیدی است و بارهای مخالف، مفاهیم ذهنی گرما و سرما را با درجات قدرت متفاوتی تولید می کند. او موفق شد طی یک رشته آزمایشات – نوسانات مربوطه را در یک طبقه بندی نوسانی قرار دهد.

تمام شاخصهای الکتریکی مثبت در افراد مورد آزمایش حس گرما را القا و عواطف نا مطلوب تولید کردند و شاخصهای منفی حس سرما و خوشایند را تولید نمود.
میزان قدرت این عواطف به نسبت وضعیت آنها در جدول نوسانی تغییر می کرد. دریافتهای حسی از گرما تا سرما متغییر و با رنگهای مختلف طیفها از قرمز تا نیلی مطابقت داشتند.
رایش باخ به این نتیجه رسید که میدان انرژی ادیک از طریق سیم قابل انتقال است، اما سرعت آن بسیار کند و تقریبا چهار متر بر ثانیه است (این مطلب در انتقال انرژی از راه دور تاثیر فراوانی گذاشت) و سرعت مذکور بیشتر به جرم عنصر تشکیل دهنده سیم بستگی دارد تا به درجه رسانایی آن او کشف نمود که این حوزه انرژی مثل حوزه الکتریکی می تواند اشیاء و اجسام را در محدوده خود باردار نماید. آزمایشاهای دیگر او نشان داد بخشی از این انرژی میتواند مانند نور ار طریق عدسی متمرکز شود، در حالی که بخش دیگری از آن از اطراف عدسی دفع میشوند، درست مثل شعله شمعی که از اطراف موانع جریان پیدا می‌ کند این بخش منحرف شده از حوزه انرژی ادیک در مقابل جریان هوا و برخی موانع مانند شعله شمع عمل میکند (انتقال انرژی شفا بخشی در برخورد با برخی موانع چنین عمل میکند) به نظر می رسد که طبیعتی همچون گاز مایع دارد. بر اساس این آزمایشات میدان هاله در طبیعت خود همچون سیالات است و در بعد انرژی مانند امواج عمل می کند.
به نظر اوجریان دریافت نیروی ادیک در بدن انسان تقارنی شبیه به آنچه در بلورها – در راستای محور اصلی وجود دارد ایجاد میکند. براساس این کشف تجربی،او سمت چپ بدن را به عنوان قطب منفی و سمت راست بدن را قطب مثبت دانست و این مساله با مفهوم یین و یانگ در چین باستان مطابقت دارد.

مجید غفوری