دانستنیها

علمی,تاریخ،تکنولوژی،هنر,تغذیه,هوش,ورزش,رایانه,سلامتی,اندیشه,ادبی,روانشناسی و دیگر مطالب

دانستنیها

علمی,تاریخ،تکنولوژی،هنر,تغذیه,هوش,ورزش,رایانه,سلامتی,اندیشه,ادبی,روانشناسی و دیگر مطالب

دانستنیها

در این مجموعه بیش از 1000مطلب علمی،سلامت،ورزشی،تغذیه،رایانه،... برای علاقه مندان ارائه شده است.با تشکر از توجه،انتقادات و پیشنهادات شما.مهندس مجید غفوری با تجربه 30 سال مطالعه پیرامون علوم مختلف.
majidghafouri@kiau.ac.ir
ghfori@gmail.com
پیامرسان telegram.me/metallurgydata
09356139741
مشاوره و سخنرانی

بارکد شناسایی آدرس دانستنیها
بایگانی

http://s5.picofile.com/file/8148086868/%D8%AC%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D9%BE%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D9%88_%D8%A8%D8%B1_%D8%B3%D8%B1%D8%AE%D9%BE%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86.jpg

بزرگترین جنایات را ملل اروپا در حمله و تجاوز به اقوام دیگر و سرزمینهای آنها در آمریکا، افریقا و آسیاه مرتکب شدند. کشتی هائی که اسپانیائی ها، پرتقالی ها و سپس ملل دیگر اروپا تجهیز کرده و به دریاها میفرستادند جز تجاوز به اقوام دیگر، غارت شهرها و آبادیهای آنها و غصب سرزمینهای آنها چیز دیگر نبوده و کریستف کلمب و کاشفین نظیر او با همین روحیه با کشتیهای خود براه افتادند. بدتر از همه اینکه این جنایتها بنام مسیحیت و با جلب نظر پاپ انجام میگرفت ظاهراً برای توسعه دین مسیح. همراهان کریستف کلمب در اولین برخورد با سرخپوستها متوجه فراوانی طلا در این سرزمین شدند. سرخپوستها اهمیتی به طلا نمیدادند و آن را با مرواریدهای بدلی معاوضه میکردند. اسپانیائی ها برای جمع آوری طلای بیشتر نوعی مالیات وضع کردند. هر سرخپوستی میبایست سه ماه به سه ماه مقدار معینی طلا تحویل بدهد در غیر اینصورت خودش را ببردگی میبردند.
در ضمن اسپانیائی ها خود شروع به استخراج معادن طلا نمودند. مینویسند از سال 1500 تا سال 1800 میلادی 90000 تن طلا از آمریکا بردند. استفاده آنها فقط از طلای این سرزمینها نبود بلکه مرتب عده ای از سرخپوستها را برای فروش به اروپا میفرستادند. خود کریستوف کلومب بقولی 500 و بقولی دیگر 800 سرخپوست به بردگی به اسپانیا فرستاد. بالاخره در سال 1500 پادشاه اسپانیا فروش سرخپوستها را ممنوع گردانید.
از این تاریخ بیدادگران اسپانیائی به بهانه وادار کردن سرخپوستها به قبول دین مسیح به آنها فشار می آوردند و هر که را برای غسل تعمید حاضر نمیشد میکشتند بطوریکه از 300 هزار نفر جمعیت جزیره هائیتی بعد از 12 سال فقط 60 هزار نفر باقی مانده بود.
یک کشیش اسپانیائی راجع به این وقایع مینویسد: « در کشتار سرخپوستها به پیرها و بچه ها هم رحم نمیکردند. بچه ها را از پا گرفته و مغز آنها را بسنگ میکوبیدند. بعضی را در آب می انداختند و دست و پا زدن آنها را تماشا میکردند. بعضی مردم را بدار میبستند و زیر پای آنها آتش روشن میکردند. دور بدن بعضی دیگر کاه و علف بسته آتش میزدند. بعضی را روی پنجره آهنین بسته زیر آنرا آتش روشن میکردند. وقتی اینها فریاد می کشیدند کهنه ای در دهان آنها فرو میبردند که صدایشان در نیاید و بتدریج از حرارت آتش جان دهند. رئیس یکی از اقوام سرخپوست را با آنکه مکرر به مسیحیان کمک کرده و جان آشخاص را نجات داده بود با 300 نفر از همراهانش دعوت کرده عده ای از آنها را به بهانه ای داخل ساختمانی از پوشال برده ساختمان را آتش زدند و بقیه را با شمشیر و نیزه کشتند.
باز میگوید: « در مدت سه الی چهار ماهی که من در آن جزیره بودم هفت هزار بچه از گرسنگی مردند چون پدر و مادرها را به کار اجباری به معادن فرستاده بودند . . . یکی از سرکرده های اسپانیائی که با همراهان خود در پی غارت بود به کوهی رسید که عده ای از سرخپوستها در آنجا پناه برده بودند. فوراً حمله کرده آنچه توانستند کشتند و 70 الی 80 نفر زن و دختر را اسیر کردند. عده ای از مردان سرخپوست که موفق به فرار شده بودند از اطراف کمک گرفته برای نجات زنها و دخترها حمله کردند ولی اسپانیائی ها ترجیح دادند تمام اسیران خود را قبل از آنکه بدست مردان سرخپوست نجات یابند بکشند. برای باربری های سنگین سرخپوستها را دسته دسته بهم زنجیر میکردند و آنها را که در راه از خستگی و گرسنگی بیحال میشدند در همان حال گردن میزدند. از این باربرها کسی به ندرت جان بسلامت در میبرد.
اسپانیائی ها از هائیتی و سایر جزایر روبه قاره امریکا حرکت کردند و اول به سرزمین آزتک ها که همان مکزیک امروزی است رسیدند. با آن که این ملت به گرمی از آنها استقبال کرد و پادشاه پیشکش هائی نیز از طلا برای سرکرده آنها فرستاد معهذا آنها کشتار را شروع کردند. خصوصاً با دیدن طلاها بیشتر به طمع افتادند. سرکرده اسپانیائی ها کورتز فقط 15 سوار و 400 نیروی پیاده و هفت توپ همراه داشت. ولی آزتک ها با دیدن سوارها تصور کردند اسب و سوار موجود واحدی است و به شدت ترسیدند. آتش توپها را برق آسمانی خدایان پنداشتند و تسلیم شدند. کورتز به اول شهری که رسید رؤسا و بزرگان را در فضای معبد شهر دعوت کرد ولی بجای مذاکره درهای معبد را بسته دستور داد همگی را کشتند. خبر این کشتار که به مونت زوما پادشاه آزتک رسید پیشکش ها و طلای بیشتر فرستاد و بیرون دروازه پایتخت خود از کورتز استقبال کرد و جلوی او زانو زد چون یقین کرد او همان خدائی است که در انتظارش بودند. بعد از دو ماه پذیرائی شایان و تقدیم تمام موجودی طلای خزانه پادشاه بدستور کورتز توقیف شد. آنها معابد را غارت کردند و در حدود هزار نفر را که در قصر جشن گرفته و با رقص و آواز برای اسپانیائی ها نمایش میدادند بوضع فجیعی کشتند.
مردم که اکنون متوجه اشتباه پادشاه خود شده بودند قیام کرده به اسپانیائی ها حمله کردند. کورتز مجبور به فرار شد ولی یکسال بعد با قشون کافی برگشته کشتار عجیبی براه انداخت. عده ای را سوزاند و فجایع دیگری انجام داد که از شرح آن میگذریم. بنا بگفته یکی از مورخین به هنگام ورود اسپانیائی ها به مکزیک جمعیت آنجا در حدود 11 میلیون نفر بود. یک قرن بعد از تسلط اسپانیایی ها فقط 1.5 میلیون نفوس باقی مانده بود.
سرکرده دیگر اسپانیائی بنام پیزارو اوائل قرن شانزدهم در آمریکای جنوبی مملکت پرو را تصرف کرد. در اینجا ملتی زندگی میکرد بنام اینکا که مثل آزتک ها دارای تمدن پیشرفته ای بود. شرح این لشرگشی را یک کشیش نوشته میگوید:
« بچشم خودم دیدم که دستهای سرخپوستها را قطع میکردند. دماغ و گوش آنها را از زن و مرد می بریدند. سگهای درنده را به جان آنها می انداختند تا آنها را پاره کنند. خانه ها را آتش میزدند. بچه ها را از سینه مادر کشیده و پرتاب مینمودند. ملت اینکا از برق توپها و منظره سوارها بقدری ترسیده بود که بفکر دفاع نیافتاد. پادشاه اینکا را اسیر کردند وبعد از اینکه برای نجات خود تلی از طلا به آنها داد باز او را بمرگ محکوم کرده و خفه نمودند ».

پیزارو در لیما
ملل دیگر اروپائی نیز با وجود محبت و استقبال سرخپوستها جز بدبختی و کشتار چیزی برای آنها به ارمغان نبردند. یکی از سرکرده های انگلیسی که در اواخر قرن شانزدهم در ساحل ویرجینیا قشون پیاده کرده بود به بهانه ناچیزی دستور غارت و آتش زدن خانه های سرخپوستان را داد. بدرفتاری و ظلم انگلیسی ها بالاخره دراوائل قرن هفدهم باعث طغیان سرخپوستها شده به پایگاه انگلیسیها حمله کردند و بیش از سیصد نفر زن و بچه را خفه کرده یا با چاقو کشتند و مزارع آنها را ویران کردند، بطوریکه از 80 مزرعه فقط شش تا باقی ماند.
انگلیسی ها هم در عوض به آبادی های آنها شبیخون زده و هر چه توانستند کشتند. چند سال بعد یک سرکرده انگلیسی دیگر با جنگجویان خود به یکی از قبیله های سرخپوست حمله کرده 600 نفر مرد و زن و بچه را بخاک و خون کشید.
در کانادا در اواخر قرن هفدهم فرانسویها به یک قبیله و هلندیها به قبیله دیگر کمک کرده آنها را بجان هم انداختند. بالاخره قبیله اولی دومی را تقریباً نابود کرد و از 22 دهات آنها 15 تا را ویران نموده از 18000 نفر افراد انها 10000 نفر را کشت. بعد هم قشون فرانسه قبیله فاتح را قلع و قمع نمود.
در جنگهای استقلال آمریکا سرخپوستها به امریکائیها علیه انگلیسیها کمک میکردند. ولی آنها بعد از بدست آوردن استقلال به پاداش کمکها بتدریج کلیه زمینهای حاصل خیز را از چنگ سرخپوستها ربودند. جنگ بین سرخپوست و سفید پوست ادامه یافت بطوری که عده نفوس سرخپوست ها که در سال 1830 در حدود یک میلیون بود در اواخر قرن به 200 هزار نفر رسید.از 1838 یک ژنرال امریکائی با 7000 سرباز کلیه سرخپوستهای ساکن شرق رودخانه می سی سی پی را بعد از غارت و آتش زدن ابادی های آنها به سوی غرب راند. هزاران نفر از زن و بچه های آنها در این سفر از سرما و گرسنگی مردند.
ژنرال دیگر دستورداد هر جا به سرخپوستها برمیخوردند بدون ملاحظه آنها را بکشند. سروانی که حاضر به شرکت در این کشتار بیرحمانه نبود مورد تهدید سرکرده خود واقع شد و ناچار شد اطاعت کرد. ژنرال میگفت من آمده ام اینجا سرخپوست بکشم. این سروان در حالیکه راجع به کشتار سرخپوستها مطالبی را نوشته است در آنها فجایعی را نسبت به زن و بچه سرخپوستها شرح میدهد که تکرار آنها برای ما میسر نیست.
در جای دیگر در حدود 350 نفر زن و بچه را دور هم جمع کرده اسلحه آنها را میگرفتند و وقتی یکی از سرخپوستها که گوشش سنگین بود در دادن اسلحه قدری مقاومت کرد سربازها شروع به تیراندازی کرده همگی را کشتند.
امروزه در تمام امریکای شمالی در حدود 250هزار نفر سرخپوست بیشتر وجود ندارد. این عده نیز با وجود هیاهوئی که امریکائیها راجع به « حقوق بشر » براه می اندازند ظاهراً بعنوان اعضای جامعه امریکا شناخته نشده و با آنها همان رفتاری می شود که در بعضی ممالک دیگر نسبت به اقلیتها انجام می گیرد و امریکا به آن معترض است زیرا  سرخپوستهای امریکا در برابر عمارت کنگره اجتماع کرده و از دولت امریکا خواستند به کشتار آنها پایان داده شود. یکی از ناطقین گفته است شما برای کشتار  یهودی ها بدست نازی ها آن همه هیاهو براه انداختید در صورتیکه خود ظرف 500 سال گذشته 14 میلیون سرخپوست را نابود کرده اید. در بیانیه سرخپوستان گفته شده است از 1971 تا 1975 یک چهارم زنان سرخپوست را بزور عقیم کرده اند.

مجید غفوری

تاریخ تمدن