هُرمُزان یکی از سرداران ایرانی بود که در جریان جنگهای اسلامی، فرمانده لشکر ایران در خوزستان بود. خاندان هرمزان که در برخی مآخذ به نام هرمیزان نیز آمده به یکی از هفت خاندان ممتاز دوره ساسانی تعلق دارد.
هرمزان (شهادت در سال ۲۳ هجری) حاکم خوزستان بود. در حمله اعراب به ایران زمان یزدگرد سوم عتبه سردار عرب بر وی غالب شد. او به ناچار به شوشتر رفت و به مقاومت پرداخت اما شوشتر نیز پس از ۱۸ ماه محاصره به دست مسلمانان افتاد (رجوع کنید به جنگ شوشتر) و هرمزان را به مدینه نزد عمر فرستادند.
مطلب مهم در هنگام ورود هرمزان به مدینه پوشش لباس هرمزان بوده است. اعراب برای نشان دادن اهمیت پیروزی خود و نیز تحقیر هرمزان، تاج و زیورآلات را بر تنش کرده و او را نزد عمر بردند. دیدن این صحنه برای اعراب میتوانست تداعی کنندهی گفتههای عمر در ابتدای حمله به ایران باشد که با استناد به حدیث پیامبر اسلام در فتح گنجهای خسرو، مسلمانان را به جنگ علیه ایرانیان تحریک کرده بود.
گویند هرمزان پس از ورود به خلیفه آب خواست و در آشامیدن آبی که بهدستش دادند درنگ کرد. عمر گفت تا این آب را ننوشیدهای در امانی. هرمزان فوراً آب را به زمین ریخت و عمر بهناچار قولش را حفظ کرد. سپس عمر، خلیهٔ مسلمان خطاب به هرمزان گفت:
به راستی که بخت از ایرانیان برگشته وگرنه غلبهٔ ما بر این ملت با عقل میسر نبود.
هرمزان به اسلام گروید و در امور ایران مشاور عمر بود.
خط حیری (کوفی) که بنیان خط عربی و نگارش اولیه قرآن و بنیان فارسی امروزی است، برگرفته و آموخته دبیران عربی است که در مراکز دیوانی شاهان ساسانی در شهرهای انبار و حیره مشغول بکار بودهاند و این اثرگذاری حتی در دوران پس از اسلام نیز بچشم میخورد.این روش توسط ایرانیانی چون هرمزان سردار مشهور ایرانی، که پس از شکست و اسارت، به مدینه اعزام گردید و جزو مسلمانان سرشناس شد آموزش و گسترده شده است.
چون ابولولو عمر را زخم زد، عبیدالله بن عمر، بر سر هرمزان رفت و او را بهکین پدر کشت. او به بهانه نشان دادن اسب های خود به هرمزان، او را به خانه خود دعوت کرد و در بین راه از پشت به او حمله کرد و او را از پای درآورد.قتل هرمزان تنها بدین سبب بود که عبدالرحمن بن عوف یا عبدالرحمن بن ابی بکر ادعا کرده بودند او را همراه با جفینه ترسا دیدهاند در حالی که سلاح قاتل را در دست داشتهاند. با این حال عموماً رفتار او را قتل شمردهاند و نه قصاص. زمانی که عبیدالله را بازداشت کردند، تهدید کرد که تمام اسیران خارجی مدینه و برخی از مهاجران و انصار را خواهد کشت.
پس از به خلافت رسیدن عثمان، وی پسر عمر را قصاص نکرد. علی ابن ابیطالب ع و دیگران به شدت به او اعتراض کردند و علی ع تهدید کرد اگر در موقعیت مناسبی قرار گیرد، حکم قصاص را درباره او اجرا خواهد کرد.علی ع خطاب به عمر گفت: «این فاسق - اشاره به عبیدالله - را به خونخواهی هرمزان بکش که با کشتن مسلمانی بی گناه، مرتکب خطایی عظیم شده». این ناخشنودی در او وجود داشت تا نبرد صفین که عبیدالله از علی ع اجازه ورود خواست و علی ع به او گفت: «آیا تو که هرمزان را به ناحق کشتهای با آنکه او به دست عموی من عباس اسلام آورده بود و پدر تو نیز از غنایم مسلمانان برای او دو هزار درهم وظیفه مقرر داشته بود، حالا انتظار داری که از دست من جان سالم به در بری؟» عبیدالله در پاسخ گفت: «سپاس خدای را که ما را در وضعی قرار داد که تو خون هرمزان را از من میخواهی و من خون امیرالمؤمنین عثمان را».عبیدالله در نبرد صفین در کنار معاویه جنگید و کشته شد.
هرمزان رفت ، ولی مثل همه بزرگان آثارش باقی است.