دانستنیها

علمی,تاریخ،تکنولوژی،هنر,تغذیه,هوش,ورزش,رایانه,سلامتی,اندیشه,ادبی,روانشناسی و دیگر مطالب

دانستنیها

علمی,تاریخ،تکنولوژی،هنر,تغذیه,هوش,ورزش,رایانه,سلامتی,اندیشه,ادبی,روانشناسی و دیگر مطالب

دانستنیها

در این مجموعه بیش از 1000مطلب علمی،سلامت،ورزشی،تغذیه،رایانه،... برای علاقه مندان ارائه شده است.با تشکر از توجه،انتقادات و پیشنهادات شما.مهندس مجید غفوری با تجربه 30 سال مطالعه پیرامون علوم مختلف.
majidghafouri@kiau.ac.ir
ghfori@gmail.com
پیامرسان telegram.me/metallurgydata
09356139741
مشاوره و سخنرانی

بارکد شناسایی آدرس دانستنیها
بایگانی

۱۱۲ مطلب با موضوع «فرهنگ و ادب» ثبت شده است

در خـرابات مغـان نـــور خدا می بینم
    
1 در خـرابات مغـان نـــور خدا می بینم     این عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم
2 جلوه برمن مفروش ای ملک الحاج که تو   خــانه می بینی ومـن خانه خـدا می بینم
3 خواهـم از زلف بتان نافـه گشایی کردن       فکر دورست همــانا کـه خــطا می بینم
4 ســوز دل اشک روان آه سحر ناله شب       این هـمــه از نـظـرلطـف شما می بینم
5 هــردم از روی تو نقشی زَنَدم راهِ خیال       باکه گویم که درین پـرده چه ها می بینم
6 کس ندیدست ز مشکِ خُتن و نافه چین       آنـچه مـن هر سحــر ازباد صبا می بینم
7دوستان عیــب نظـربازی حافظ مکنید            که من او را ز مُــحبّــان شما می بینم


معانی لغات این غزل حافظ
خرابات : محل فسق و فجور و خوردن شراب و اشتغال به قمار .
مُغان : مُغ ها، رؤساءِ آتشکده در دین زرتشت، موبدان .
خراباتِ مغان : اصطلاحی که حافظ ساخته و معنای میخانه را افاده می کند. زیرا در دین زرتشتی شراب حلال و توسط مُغ نگهبان آتشکده به هنگام عبادت و ذکر اوراد به حاضرین توزیع می شود و رندان و لوطیان نیز برای تحصیل شراب غالباً به مُغ های آتشکده مراجعه می کرده اند .
نور خدا : فروغ ایزدی، فرّه ایزدی .
عَجَب : شگفتی .
جِلوه : خودنمایی، تظاهر، نمودار شدن .
جلوه بر من مفروش : برای من اِفاده و خودنمایی مکن .
ملک الحاج : امیر الحاج، سرپرست قافله حاجیان .
خانه خدا : خدای خانه، خدایی که صاحب خانه است .
نافه گشایی : کنایه از گشودن مخزن مواد معطّره و در اینجا گشودن سر زلف محبوب
فکر دور : اندیشه بعید، فکر و اندیشه یی که تعلیق به محال است .
خطا می بینم : اشتباه می کنم، به راه خطا می روم .
نقشی : تصویری .
نَدَم راه خیال : راهزن خیال من می شود، راه خیال من را می بندد .
پرده : پرده عشق و خیال های ناشی از آن .
مُشکِ ختن : مشک آهوی نر صحرای ختن در تاتارستان .
نافه چین : نافه آهوی چین که حاوی مشک است .
نظربازی : جمال پرستی، مهرورزی به خوبرویان .
مُحبّان : ارادتمندان، دوستداران .
معانی ابیات غزل

1) در میخانه موبدان زرتشتی نور خدا و فرّه ایزدی را حسّ می کنم این شگفتی را بنگر که چه نوری را از چه جایی مشاهده می کنم .
2) ای امیر حاجیان برای من خودنمایی مکن زیرا تو خانه خدا را می بینی و من خدای صاحب خانه را.
3) دلم می خواهد گره زلف زیبارویان را بگشایم تا بوی خوش آن پراکنده شود . این فکر محالی است و در اشتباهم .
4) سوز و گداز و هیجان دل به همراه اشک جاری و آه سحری و ناله و فغان شبانگاهی، همه این ها را به حساب لطف شما ( که غم عشق خود را به من ارزانی داشتید ) می گذارم .
5)هر لحظه تصویر تازه یی از چهره تو، راهزن خیال من شده و آن را به خود مشغول می دارد. با چه کسی بگویم که در پرده خیال چه تصویرهایی می بینم .
6)آن بوی خوشی را که از نسیم سحری ( که از سوی کوی دوست می وزد ) به مشامم می رسد، هیچ کس از مشک و نافه آهوی صحرای ختن و چین نبوییده است .
7)ای دوستان بر عشقبازی و جمال پرستی حافظ خرده مگیرید زیرا من او را از دوستداران شما می دانم .
شرح ابیات غزل
وزن غزل : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن
بحر غزل : رمل مثمّن مخبون اصلم
شاه ولی : نظر می کنم و وجه خدا می بینم        روی آن دلبر بی روی و ریا می بینم

حافظ در غزلی دیگر می فرماید :
همه کس طالب یار است چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
و روی سخنش در این غزل با خواجو کرمانی است که سطح معرفت و بینش عرفانی او به مراتب پایین تر از حافظ است. خواجو می گوید :

ساکن دیری و از کعبه نشان می پرسی      در خرابات معانی و خدا می طلبی

و حافظ که با هیچکس تعارف و خورده حساب ندارد به او پاسخ دندان شکنی داده و در واقع مطلع این غزل  پاسخی است  به کووته نظری خواجو  که در بیت  دوم با تعأکید  و صراحت اقرار به رؤیت صاحب خانه خدا می کند یعنی به خواجو می گوید آنچه را تو می طلبی من می بینم و ردیف انتخابی غزل از طرف حافظ نیز برای شرح همین موضوع است .

حافظ در غزلی دیگر درشت گویی های شاه ولی را نیز به همین شیوه بالا پاسخ داده که شرح آن قبلاً داده شده است .

با مطالعه دقیق همه غزل های دیوان حافظ و عنایت به آن قسمت از فاش گویی های این شاعر بزرگ که قشریّون آن را تهاجر به فسق و عدّه زیادی برای آن محمل تراشی های عرفانی به عمل می آورند، اکثر محققین را وادار به قبول این نظریه می کند که حافظ از طرفداران و یا پیروان فرقه ملامتیّه است .

حال چه او را از فرقه ملامتیه بدانیم و چه از هواخواهان این طریقه بشمار آوریم جای هیچ تردیدی باقی نمی ماند که او از نظریّه و خطّ مشی آن ها دفاع می کند .

فرقه ملامتیه بر این عقیده اند که یک سالک راه عشق و عرفان پیش از آن که پای در مراحل چهارگانه سیر و سلوک گذارد بایستی از شخصیت کاذبی که برای خود ساخته و پرداخته و به آن ها نام آبرو، قدر  منزلت، شخصیت، حیثیّت، تقوی، زهد و ... داده دست بشوید و از گذشته تقلیدی و متعبّدانه خود فاصله بگیرد . ما در شرح حال یکی از مشایخ صوفیه می خوانیم که او نخست مریدان خود را که صاحب حیثیّتی در جامعه بودند به گدایی و کارهای پست وا می داشت و اگر آن متقاضی از آنچه به او گفته شده بود استنکاف می ورزید او را از خود می راند. این همان تخلیه و تصفیه و شستشوی افکار و عقاید و سنتهایی است که ذهن سالک را به خود مشغول کرده و مانع سیر و سلوک او می شود .

دیوغرور و تکبرانسان را نابود می کند

۱۰ شهریور ۹۲ ، ۱۰:۴۶
مجید غفوری