آیا از اهمیت سکوت برای ذهن و حافظه خود اطلاعی دارید حضور در جاهای بی سر و صدا تا چه حد برای سلامتی مغز ماموثر است.
بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت در سال ۲۰۱۱ که آلودگی صوتی را «طاعون
مدرن» نامید، مدارک محکمی وجود دارد که آلودگی های صوتی محیط اثرات مضر
شدیدی بر سلامت عمومی جامعه دارد ، با افزایش انواع صدا در محیط های درون و
خارج از خانه، افراد بیشتری به دنبال سکوت هستند و در نتیجه آن تدابیری
مانند رژیم سکوت ۱۰ دقیقه ای صبحگاهی یا برنامه سکوت ۱۰ روزه شکل گرفته
است.
پیامدهای مثبت سکوت بر مغز :
۱- سکوت موجب کاهش استرس و تنش می شود
بر اساس نتایج تحقیقات، آلودگی صوتی، عامل فشارخون بالا و حمله قلبی است و
موجب کاهش شنوایی و افت سلامت عمومی بدن می شود. صداهای بلند با تحرک بخش
آمیگدال مغز که وظیفه درک احساسات را برعهده دارد، باعث افزایش استرس و
تولید هورمون کورتیزول می شوند ، این در حالی است که سکوت دارای آثار مخالف
آلودگی صوتی است و تنش را از مغز و بدن دور می کند ، بر اساس تحقیقاتی که
در سال ۲۰۰۴ در نشریه Heart منتشر شد، دو دقیقه سکوت بیش از گوش دادن به
موسیقی آرامش بخش، موجب از بین رفتن تنش و آرامش می شود.
۲- سکوت، توان ذهنی را بازیابی می کند
در زندگی روزمره، دائما اطلاعات حسی به مغز ارسال می شوند و فرآیند تصمیم
گیری، حل مشکل و کنترل امور روزمره، بخش عمده ای از مغز را درگیر می کند.
با اجرای مکرر این فرآیندها، توجه و توان مغزی ما کاهش می یابد و احتمالا
در هنگام تمرکز، حل مساله و ارایه ایده های جدید، با مشکل مواجه می شویم.
زمانی که از محرک های صوتی رهایی می یابیم، مغز فرصتی برای بازسازی و
بازیابی توان خود به دست می آورد.
۳- هنگام سکوت شبکه پیش فرض مغز فعال می شود
هنگامی که به تمرکز یا مدیتیشن می پردازیم، شبکه پیش فرض مغز فعال می شود.
شبکه پیش فرض مغز در واقع شبکه ای از بخش های مختلف مغز است که با یکدیگر
تعامل دارند و فعالیت آن ها به شدت با یکدیگر ارتباط دارد. این شبکه زمانی
بیشترین فعالیت را دارد که شخص به دنیای خارج توجهی نداشته باشد. این حالت
مغزی امکان درک کامل تجارب، همدردی با سایرین، خلاقیت بیشتر و بهبود وضعیت
روحی و روانی را فراهم می کند.
۴- سکوت امکان بازسازی سلول های مغز را فراهم می کند
بر اساس تحقیقاتی که در سال ۲۰۱۳ روی موش ها انجام گرفت و نتایج آن در
نشریه Brain منتشر شد، دو ساعت سکوت روزانه منجر به شکل گیری سلول های جدید
در هیپوکامپ می شود. این بخش از مغز مسئولیت یادگیری، حافظه و کنترل
احساسات را برعهده دارد.
هدف اصلی مهر سکوت ، بیدار کردن هشیاری
است. بهبود هشیاری، به معنای بودن در لحظهی حاضر درتمام زمانها و تجربه
کردن تمامی کارها با آگاهی کامل است.
با زندگی کردن در زمان حال،
هشیاریتان را افزایش میدهید. مانند این است که دست از انجام کارها به
صورت خودکار بردارید و خود را از زندگی روزمره جدا کنید.
تاثیر مهر سکوت بر بیداری معنوی یا حالت روشنضمیری :
۱. شما تعریفی که از خود دارید را تغییر میدهید.
بدون دیگران ما هیچ تعریفی از خود نداریم. ما با شناخت دیگران، کیستی خود
را تعیین میکنیم. زمانی که مهر سکوت بر لب میزنید، دیگر نمیتوانید پاسخ
خود را آماده کنید و در برابر شرایط واکنشی نشان دهید. زمانی که دیگر
نمیتوانید فکر کنید و دربارهی مسیرتان از میان موقعیتها صحبت کنید، شما
انتخابی ندارید جز اینکه ماسک اجتماعی خود را کنار بگذارید.
این ماسک همان “تویی” است که به شما القا شده بود. نقشی که با بازی در آن مشغول ایفای نقش بودید.
۲. شما درک خود را بهبود میدهید.
حسهای شما سرشار از انرژی میشوند. این انرژی با فکر کردن و صحبت کردن
سرکوب شده بود و لذا وقتی که احساساتتان قلیان میکنند، شدت فوقالعاده و
جدیدی به خود میگیرند ، غروبها درخشانتر به نظر میرسند، گلها دلرباتر
میشوند، و تمام جهان زنده میشود. زمانی که حس وجودی شگفتانگیز و
خودانگیختهتان را کاوش میکنید، ستارهها روشنتر به نظر میرسند و اتصال
شما عمیقتر میشود.
۳. شما فکر کردن با واژهها را متوقف میکنید.
کاربرد زبان بیان شفاهی افکار است، اما ما میدانیم که واژهها نمیتوانند همهی افکار و احساسات را بیان کنند.
هر بار که واژههایی را برای بیان افکارمان به کار میبریم، افکارمان به
چندین واژه تقسیم میشوند. بدون واژهها، افکارمان غیرقابل بیان میشوند و
رشد میکنند. کمکم چیزهایی را میبینید که قبلا ندیده بودید، و چیزهایی را
تجربه میکنید که قبلا تجربه نکرده بودید.
چرا این اتفاق رخ میدهد؟
زیرا دیگر به وسیلهی کدگزاریها با جهان ارتباط برقرار نمیکنید. دیگر
افکارتان طبقهبندی ندارند، صرفا فکر است و فکر. دیگر قرار نیست یک متفکر
باشید، فقط افکار هستند که موجودیت دارند.
۴. شما حس درست و غلط را از دست میدهید.
تبعیض اخلاقی وضعیت موجود حال حاضر است، که توسط جامعه برای کنترل اعمال
میشود. اما در این نقطه، دیگر شما خود اجتماعیتان نیستید. ماسک خودتان
ترک خوردهاست و بنابراین، از شر قوهی تشخیص درست و غلط رها میشوید. این
امر به این دلیل است که دیگر درست و غلطی وجود ندارد. هر چه هست تجربه است و
تجربه!
شما سیال میشوید و همراه با حالات عاطفی و انرژیهایی که اطرافتان وجود دارند، جریان مییابید.
۵. شما هویت اشتباه خود را پاک میکنید.
زمانی که دیگر نمیتوانید خودتان را با واژهها، درک دیگران و کارها و
واکنشهای اطرافیانتان شناسایی کنید. شما قالب را شکستهاید.
شما رها
کردن را یاد میگیرید. اما رها کردن هرگز نمیتواند اجباری باشد. اگرهر چه
بیشتر برای رها کردن تلاش کنید، تمرکزتان روی آن بیشتر میشود، و
بنابراین وارد چرخهی معیوب ذهن میشوید .